معنی فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن, معنی فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن, معنی tcmjaاjbj، sclmfd lcbj، تsldj bاbj, معنی اصطلاح فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن, معادل فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن, فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن چی میشه؟, فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن یعنی چی؟, فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن synonym, فرونشاندن، سرکوبی کردن، تسکین دادن definition,